باید فیلمهای امسال و هر سال فجر و سینمای ایران را دیده باشید تا قدر این فیلمها رو بدونید، تا بعد از دیدن هر کدوم از اینها یه حسرت و غم بشینه تو دلتون که چند سال و چند نسل و چند میدان رو از دست دادیم و چقدر دیر به این فیلم رسیدیم.
«منصور» درباره شهید منصور ستاری است. فرمانده نیروی هوایی ارتش بین سالهای 65 تا 73 (شهادت). حالا نوجوان ما و جوان ما و مردم ما یکی دیگر از قهرمانهایشان را می شناسد. دلیل نامگذاری آن خیابان و دانشگاه و شهرک را میفهمند و باور میکنند و عشق میورزند.
«منصور» همان روایت تولید واکسن امروز ماست، با همان تحریمها و تخریبها و هجمهها و همان ناباوریها و همان تمسخرها و همان کارشکنیها و این قصه هر روز مجاهدین این سرزمین است.
از داروی سازی تا پالایشگاه از موشکی تا هسته ای و …
«منصور»ها و «تکتیرانداز»ها نشان میدهد ماشین سینما علاوه بر فرم و محتوا چرخ دیگری به نام رسانه هم دارد. سینمای هر ملت اگر نسبتی با مردماش و زمانهشان نداشته باشد، اگر راوی قهرمانها و داشتهها و فریاد آرمانها و آرزوها و مطالبهگر کمبودها و رنج های یک ملت نباشد، در بهترین حالت کپی دسته چندمی از سینما است که به درد آزمایشگاه سینما میخورد و نه بازار مصرف فرهنگی.
«منصور» شاید چرخ فرم و محتوایاش کمی بلنگد ولی پریاد بودن چرخ رسانه اش او را به منزل مقصود میرساند.
آیا «منصور» سر آغاز ژانر پیشرفت در سینمای ایران است؟ آیا بعد از منصور و هواپیمای آذرخش میتوان به انتظار روی پرده آمدن فلان زیر دریایی فلان واکسن و بهمان موشک و بهمان گوسفند شبیه سازی شده نشست؟
با خانواده مخصوصاً نوجوان و جوان فیلم «منصور» را ببینید و کیف کنید و حسرت بخورید و دوباره کیف کنید و دوباره حسرت بخورید!