نقدی بر مستند «امتحان» به قلم صادق فرامرزی
رفتارهای سیاسی در تاریخ معاصر کشورمان بیش از هر چیز در قالب کلیشهها و قضاوتهایی تثبیت شده روایت شدهاند، به گونهای که شناخت جامعه ایران از وقایع چند دهه اخیر بیش از هرچیز وابسته به این کلیشههاست. در این میان دهه ۶۰ به حسب شرایط خود بیش از دهههای پیشین اسیر روایتهای یکدست و قضاوتهای تثبیت شده به حساب میآید، به گونهای که عمدتا روایتهای تاریخی در پوشش تقدسی که این دهه پیدا کرده است از بازخوانی گزارهها و وقایع امتناع میورزند.
موضوع مستند «امتحان» از قضا نور بر بخشی از وقایع دهه ۶۰ میتاباند که تمایل چندانی بر بازخوانی آن و عبور از روایتهای تثبیت شده پیرامونیاش وجود ندارد. بر این اساس مهمترین مزیت «امتحان» برای مخاطب خود موضوع شناسی دقیق در حادثهای است که با گذشت بیش از ۳ دهه کماکان موضوعیت دارد. داستان اختلاف نظر میان رئیس جمهور وقت و امام خمینی(ره) درباره تجدید دوره نخست وزیری میرحسین موسوی هرچند در ظاهر امر حادثهای با مختصات زمانی مشخص است اما از منظر الگوی رفتار سیاسی میتواند بعنوان بستری قابل توجه مورد بحث و ارزیابیهای مضاعف قرار گیرد. موضوعی که «امتحان» تا حد قابل قبولی امتحان خود را در آن به خوبی پس میدهد.
با این حال هرقدر که «امتحان» در انتخاب موضوع نمره خوبی میگیرد در پرداخت آن با مشکلات ساختاری مواجه می شود، مشکلاتی که رد آن را در نحوه روایت ماجرا به خوبی می توان پیدا کرد، تا جایی که از نیمه مستند مخاطب شاهد یک روخوانی تصویری تاریخ قرار میگیرد. این روخوانی زمانی ملموس میشود که مخاطب با پاسخهای سازنده نسبت به وقایعی روبرو میشود که هیچ قسمتی از مستند برای آنها سوالی طرح نشده است. برای نمونه در حالی که محوریترین بخش اثر مربوط به نامهنگاریها میان آیتالله خامنهای و امام خمینی(ره) و شیوه برخورد دوطرف با موضوع اختلافی است که هیچ ردی از چرایی این اختلاف در روایت وجود ندارد.
با تمام این اوصاف «امتحان» در میان مستندهای تاریخی که در چندسال اخیر تولید شده است نمره قبولی دریافت میکند و این قبولی را باید بیش از هرچیز مرهون توفیق در جسارت پرداخت به موضوعی دانست که چندان با کلیشههای تثبیت شده تاریخی تطابق ندارد.