شکوه فصل شیدایی گیلان را حیرت‌زده کرد

شکوه فصل شیدایی گیلان را حیرت‌زده کرد
نامش دهکده مقاومت است. جایی دورتر از شهر رشت، چیزی حدود 5 کیلومتری حاشیه شهر. از آشنایان مجموعه که می پرسم می گویند اینجا را تا پیش از این، خیلی به این نام نمی شناختند. ولی از وقتی اسم و رسم فصل شیدایی به رشت آمد، مکان برگزاری اش که اینجا باشد هم به اسم دهکده مقاومت معروف شد.

دهکده مقاومت حالا چند روزی است که میزبان بزرگترین رخداد فرهنگی شهر رشت و استان گیلان است؛ اتفاقی که یک پدیده فرهنگی جدی محسوب می شود و در هر شهری که رفته، سر و صدایش همه شهر را فرا  گرفته و این یعنی یک پدیده فرهنگی همه گیر و کاملا جدی!

به هرحال فصل شیدایی به رشت آمد تا 9 روز را هم مهمان اهالی نهضت جنگل باشد. روزهایی که مصادف بود با دهه ولایت و روزهای بزرگی مانند عید غدیر را هم در خود جای داده. اتفاقا از همان روزهای اول که زمزمه های آغاز فصل شیدایی در شهر پیچید، می شد حدس زد که فصل شیدایی رشت هم یک اتفاق بزرگ است. این را می شد از استقبال مردم از تهیه بلیط فصل شیدایی در حاشیه نماز جمعه شهر هم دریافت. مردمی که آمده بودند برای نماز جمعه ولی وقتی غرفه تهیه بلیط فصل شیدایی را دیدند برای تهیه بلیط به غرفه مراجعه کردند و در چشم بهم زدنی غرفه شد مملو جمعیت و دقایق زیادی طول کشید تا مسئولان غرفه بتوانند پاسخگوی نیاز آن همه جمعیت بشوند برای تهیه بلیط.

و حالا آخرین روز نمایشی است که آغازش آن طوری بود که گفتمش! از بچه های نمایش که می پرسم می گویند از همان شب اول جمعیت بسیار بیشتر از آن چیزی بود که ما گمان می کردیم. طوری که هوای دمدمی مزاج و باران¬های گاه و بیگاه هم نتوانست مردم را از دیدن این نمایش منصرف کند. می گفتند شب اول جمعیت در حدود 3 هزار نفر بود. و شب دوم یکی دو هزار نفر بیشتر و شب سوم هم بیشتر و بیشتر. و حالا که شب های اخر نمایش است جمعیت بسیار زیادتر از وصف و گمان ماست و مثلا همین دیشب تقریبا 15 هزار نفر آمده بودند به دهکده مقاومت. و حضور 12 هزار نفر از مردم یک شهر در یک اتفاق هنری یک ماجرای کاملا جدید و منحصر به فرد است. شاید به قطعیت حتی بشود گفت تا پیش از این هیچ کدام از هنرهای روی زمین نتوانسته بودند 12 هزار نفر را از شهر رشت جدا کنند و به جایی مقل دهکده مقاومت بیاورند برای یک اتفاق هنری، اتفاق هنری که اتفاقا نه تنها درونمایه طنز و شوخی ندارد، بلکه به وضوح درونمایه ای مذهبی دارد و مردمی که می آیند می دانند که قرار است بنشینند به تماشای یک نمایش مذهبی.

 

نمایش فصل شیدایی البته هر چند که درونمایه اصلی ش همانی بوده که در اجراهای قبلی آن را دیده ایم. خلقت آدم ابولبشر و کشتی نوح، نصرانی ها و برخوردهای¬شان با رسول معظم اسلام، تا غدیر و شهادت حضرت صدیقه طاهره و عاشورا تا برسد به مبارزه مردمان غیور ایران زمین علیه نظام طاغوت و دفاع مقدس و امروز. همان چکیده تمام دنیا در یک نمایش دو ساعته.

 

ولی برنامه ریزان نمایش، دو سه بخش ویژه هم برای رشت تدارک دیده اند. در کنار جشن بزرگ شب عید غدیر و آتش بازی های جذاب آن، مهم ترینش بخش ویژه نهضت جنگل بوده که در ان به میرزا کوچک خان جنگلی اشاره می شود و دار و دسته مجاهدش و صد البته نهضت جنگل. نهضتی که با قلدری انگلیسی ها نافرجام می ماند و اعدام اهالی جنگل را به دنبال دارد. اینجا، چند ده سال بعد از قیام جنگل، دوباره اسم و رسم اهالی جنگل و خصومت شان با انگلیس ها روی صحنه می آید. جنگلی ها با همان شمایل و مو و محاسن بلند می آیند تا از قدیم تر های شمالی ها برای شمالی های امروز بگویند و لابد مفهوم این موضوع هم برای تماشاچیان واضح است.

 

به هر حال فصل شیدایی آن قدر توانست رشت را به تسخیر خود در آوردکه علاوه بر جریانات اجتماعی این شهر که به وضوح نسبت به برگزاری این نمایش واکنش مثبت نشان داده اند، بزرگان استان را نیز وادار به واکنش کرد. فرماندار و استاندار که بعد از تماشای این نمایش به کلی از آن حمایت و از برگزار کنندگان آن تقدیر کردند تا حتی نماینده این استان در مجلس خبرگان رهبری که به وضوح برگزاری این نمایش در گیلان را به فال نیک گرفته بود. آن چه که محرز است در کشور ما کمتر رخ داده که یک اتفاق هنری بتواند در یک اقلیم این چنین تاثیرگزاری عام و خاص ایجاد کند. و هم مردم و هم مسئولان استان را درگیر خود کرده و به یک موج اجتماعی جدی بدل بشود. اتفاقی که حالا فصل شیدایی علمدار آن است و تا امروز هم نشان داده که قدرت جریان سازی اجتماعی آن از بسیاری از اتفاقات و تصمیم گیری های دولتی و از بالا به پایین در حوزه فرهنگ و اجتماع بسیار بیشتر بوده و حتی از این مقیاس با هم قابل قیاس نیستند. ولی در این مورد خاص هم وقتی پای حرف مسئولان فصل شیدایی می نشینی از بی توجهی مسئولان ارشد فرهنگی کشور نسبت به این نمایش بزرگ می شنوی. انگار همچنان قرار نیست مسئولان فرهنگی کشور با کارهای فاخر مردمی راه بیایند. یا نه، لااقل صدای آنها را بشنوند.