بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبديلًا...
خدا خدا می کردیم که خبر، اشتباه باشد. دل دل می کردیم که حالت وخیم نشده باشد. دعا می کردیم که دوباره بلند شوی روی پاهایت و برایمان شطحیات بسرایی و جان و دلمان را به زلال آل الله و انقلاب حسینی مان صیقل دهی.
حالا اما حیف که تو رفتی احمد آقای عزیزی گل! حالا حضرت رهبر دلش پر غصه شده از داغ نبودنت.
حیف که تو رفتی تا یک نفر از ساکنین طبقه هفتم بیمارستان امام رضای کرمانشاه که نه سال مستأجر آنجا بود کم شده باشد و ما آماده شویم برای حضور در مراسم تشییعت. مراسمی که لابد مملو است از رایحه خوش یاس و عطر سیب و نسیم شلمچه...
بلند شو احمد آقا! دلمان برای زلال مثنوی و آتشفشان خلاقیتت تنگ شده است. دلمان صدایت را میخواهد که برایمان «یاس ها پیغمبران خانهاند» بسرایی و ما عشق کنیم با طنین ترنم قلب آرامت در «کفش های مکاشفه».
راستی وقتی حضرت رهبر به بالینت آمده بود، فرمود فرصت خوبی داری برای خلوت با خدا. ولی حالا تو پیش خدایی و داری خوشه چینی می کنی از بوستان آلالله و همنشین سفرهای هستی که سید حسن حسینی و قیصر امینپور و احمد زارعی میهمانش هستند.
سفرت بخیر احمد آقا!
دلمان خیلی زود برایت تنگ می شود...
سازمان هنری رسانه ای اوج